بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
علامه مجلسى رضوان الله عليه از زيد و صعصعة و اصبغ بن نباته و ديگران روايت كرده است كه به اسقف (عالم بزرگ نصارى ) در سرزمين ديلم فارس خبر دادند كه مردى هست كه ناقوس را تفسير مى كند (منظورشان حضرت على عليه السلام بود).
اسقف گفت : مرا نزد او ببريد كه او را انزع بطين مردى تنومند كه موى جلوى سر او ريخته است خواهم يافت .
وقتى او را نزد حضرت آوردند يكصد و بيست سال از عمرش مى گذشت ، گفت : من صفت اين مرد را در انجيل ديده ام ، شهادت مى دهم كه او وصى پسر عموى خود است حضرت به او فرمود: براى ايمان آوردن آمده اى آيا مى خواهى رغبت تو را زياد كنم ؟ عرض كرد: آرى ، فرمود: لباس خود را درآور تا آن علامتى را كه ميان دو كتف توست به اصحاب نشان دهم .
اسقف با شنيدن اين سخن صدا زد: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمد عبده و رسوله ، آنگاه ناله اى كرد و جان داد!
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: در اسلام اندكى زيست اما در جوار خداوند بسيار متنعم شد. |